جلوه های فرهنگ عامه در روستای کوچ نهارجان
شاهکارهای ادب فارسی

 

ماه قيام ،ماه حسين ، ماه انقلاب

ماه خروج پيشرومومنان بود

ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق

ماه ظهور عدل به اهل جهان بود

مردي قيام کرده به صحراي کربلا

کز خاندان خاتم پيغمبران بود

مردي قيام کرده که باانقلاب خون

بر هم زن رِِژيم ستم گستران بود

مردي قيام کرده که تا روز رستحيز

نام گراميش همه جا جاودان بود

فرزند با کفايت نستوه بوتراب

کز خون او زمين بلا گلستان بود

با خون نوشته است بتاريخ روزگار

هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود

بهر قيام نسل جوان برعليه ظلم

اول شهيدش اکبر زيبا جوان بود

تکميل تاشود سند سرخ انقلاب

امضاءزخون اصغر شيرين زبان بود

سيراب تا شوند همهتشنگان عدل

در خون طپيده ساقي لب تشگان بود

هفتاد وچند ياور وانصار ولشکرش

هريکچو آيت است که در خون طپان بود

عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل

سيراب زاشک دمبدم باغبان بود

قرآن ورق ورق پي تحکيم امر حق

تا نهضت مقدس دين جاودان بود

با اين قيام کاخ ستم واژگون نمود

تابر قرار مکتب خون جامگان بود

بر انتقال خون شهيدان بي کفن

گاه قيام (زين اب )قهرمان بود

هر ارض(کربلايي) وهر يوم عاشري

تا انقلاب مهدي صاحب زمان بود

نقل از شکوفه هاي غم -صص135-136-نادعلي کربلايي -موسسه مطبوعاتي خزر -تهران----

 ---

- سرسلسله  ي مردم آزاد حسين است

 

آنکس که دراين ره سر وجان داد حسين است

مردي که چوکوهي ببر تيشه ي بيداد

دامن بکمر برزد واستاد حسين است

درسي به بشر داد بدستور الهي

درسش عملي بود نه کتبي ،نه شفاهي

آيين يزيدي که بري بود زانصاف

ننمود بتهديد وبه تطميع گواهي

در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد

رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد

ننهاد بزنجير ستم گردن تسليم

حنجر بدم خنجر بيداد گران داد

مردانه دراين معرکه بنهاد قدم را

بر ضدستمکار بر افراشت علم را

با نيروي يزداني وبا دست خدايي

بشکست بهم قدرت ارکان ستم را

اعلاميه از قتلگه کرب وبلا داد

با زينب وسجاد سوي شام فرستاد

اين جمله زخون بود در آن نشريه مسطور

بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد

او کرد بنوع بشر اين قاعده تعليم

کاندر ره آزادگي از جان نبود بيم

ديگر نهراسد زستمکار ستمکش

مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظيم

هر وحشي ناکس نزند کوس تمدن

هر کافر ناحق نزند لاف تدين

اشرار باحرار نگيرند سر راه

ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن

شمشير نباشد بکف زنگي بد مست خائن نشود عالي وعالي نشود پست               باشد که ببالند وننازند ونتازند

از باب زر وسيم باشخاص تهيدست

برچيده شود قاعده ورسم توحش

از مسند حق دور شود قاضي حق کش

ازبين رود منکرومعروف بيايد                     جاهل رهد از جهل چو عالم بزيد خوش

مردم همه با کافر وظالم بستيزند

پويند ره حق وزناحق بگريزند

کوبند همي سنگ الم بر سر بدخواه

بر فرق تبهکار همي خاک بريزند

اين حکم صريح است وبديه است ومحقق

چيره نشود حق کش وکشته نشود حق

بيداد گري را اثري نيست بعالم

زنده است حسين ابن علي آن حق مطلق-

(ازبصير اصفهاني-به نقل از شاهکارهاي ادب فارسي(اشک شفق)صص200-201 آراسته ي رضا معصومي -نشريه ماه نوع -ناشر : رشيدي -ديماه 1362 شمسي)-------------------

جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--

تاابد جلوه گه حق وحقيقت سر توست

معني مکتب تفويض علي اکبر توست

اي حسيني که تويي مظهر آيات خداي

اين صفت از پدر وجد تو در جوهر توست

درس مردانگي عباس بعالم آموخت

زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست

طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟

آنکه بر مرگ زند خنده علي اصغر توست

اي که در کرببلا بيکس وياور گشتي چشم بگشا وببين خلق جهان ياور توست

خواهر غمزده ات ديد سرت بر ني وگفت:

آنکه بايد به اسيري برود خواهر توست

(بابي انت وامي)که تواي مکتب عشق

عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست

اي حسيني که بهر کوي عزاي تو بپاست

عاشقان رانظري دردم جان پرور توست

خواست (مهران )بزند بوسه سراپاي تورا

----

مهر تو مرا رکن نماز است حسين جان عشق تو مرا کعبه ي راز است حسين جان

روزي که شود بسته برويم در اميد

بابکرم لطف توبازاست حسين جان

 

 

يک ذره غبار حرمت اي حرم دين در رتبه به از ملک حجازاست حسين جان

هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسين جان

در کرببلا زان همه گلهاي نکويت اصغر گل نشکفته ي ناز است حسين جان

ازداغ تودر گوشه ي ويرانه رقيه شمعيست که در سوز وگدازاست حسين جا

 

 

 

 

 

 

گر قلب من از سينه بر آرند ببينند باذکر تو در راز ونياز است حسين جان

 

مي خواستم از وصف وجلال تو بگويم دل گفت که اينقصه درازاست حسين جان -اي خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر اياز است حسين جان

 

 

در روز جزا کرببلايي زشفاعت بر سوي تو اش دست نياز است حسين جان -به نقل ز

شکوفه هاي غم اثر طبع ناد علي کربلايي-صص169-170

زینب با سر بریده :خطبه جانسوز زینب کرده ، عالم را مکدر          در میان کوفه بنموده است غوغا دخت حیدر           با بیان مرتضی ابلاغ حق بنمود وگفتا       کوفیان من زینبم ، حق را نمایم آشکارا          زینبم بنت علی وقهرمان کربلایم       قهرمان کربلا وزاده  شیر خدایم          من زریشه می کنم ویرانه ، کاخ ظالمان را        با بیانی می کنم ، ابلاغ آزادی جهان را

ناگهان ماهی فراز نی بدید آن نیک اختر     گشت خاموش وفغان سر داد با نوی فلک فر      با ندای دلخراشی گفت : ایا تو حسیسنی؟  تو حسین زینبی وآن امام عالمینی ؟

گر حسینی پس چرا پیشانیت مجروح گشته؟    گو کدامین سنگ دل  پیشانیت از کین شکسته؟    تو گل بستان زهرایی   چرا پزمرده گشتی/    تو سلیمان جهانی چس چرا افسرده گشتی؟

چون بدیدی زینب نالان سر سلطان خوبان      گشته مجروح از جفای دشمنان وظلم عدوان    آن چنان زد راس پر نورش بروی  چوب محمل    از سر او خون چکید وشیعه را بنموده خوندل 

گفت : کی پاشیده خاکستر بروی زخمهایت ؟    من گمانم بوده خاکستر دوایی از برایت     ای برادر کن نظر برحالت دختت سکینه     گشته محزون  وغم انگیز از جفای قوم کینه

خوبرویا زین مصیبت عالمی گردیده گریان     اهل بیت مصطفی در کوچه وبازار نالان ------ کاخ تو زیر وزبر کنم :

من زینبمزکربلا آمدم به شام    تا روز روشن تو زشب تیره تر کنم    من زینبم به چشم حقارت مکن نظر     با یک اشاره کاخ تو زیر وزبر کنم       من آمدم که سلطنتت ای یزید دون 

سازم فنا ونقشه تو بی اثر کنم      من زینبم  ستم کش وبیچاره نیستم     خاک ستم به فرق سر خیره سر کنم     من زینبم که دست خدایم در آستین      تا دست نابکار تو از تن بدر کنم 

من آمدم که زنده وجاوید وپایدار     دین خدا بروی زمین سربسر کنم       من زینم که کرده خدا نقطم آتشین     هر جا که رو کنم همه فتح وظفر کنم

 من آمدم خراب کنم کاخ قدرتت     زاین رو بود اگر به خرابه مقر کنم      من آمدم یزید ویزیدی مرام را      روشن هویتش به جهان بشر کنم      من آمدم کنون پی خون خواهی حسین

تا انتقام خود نگشم کی سفر کنم؟  من زینبم که از نظر لطف ذره را     روشن دلش زنور چو وقت سحر کنم -به نقل از کاروان غم - جلد 1- ص 80-81 .محمد حسن اسایش

وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 29 مرداد 1399برچسب:محرم،ماه خون ،ماه حسین است،ماه قیام،ماه شهادت, توسط محمدحسن اسایش

 ------1] ستایش خدای را سزاست که در یگانه گی اش بلند مرتبه و در تنهای اش به آفریدگان نزدیک است. سلطنتش پر جلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است، بر همه چیز احاطه دارد بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.همواره ستوده بوده وخواهد بود ، مجد و بزرگی او را پایانی نیست آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست .

[2] اوست آفریننده ی آسمان ها و گستراننده ی زمین ها و حکمران آنها . دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر. هموست پروردگار فرشتگان و روح ، افزونی بخش بر آفریدگان ، و بخشنده ی بر همه موجودات است ، به نیم نگاهی دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند .کریم و بردبار و شکیباست.رحمتش جهان شمول و عطایش منت گزار در انتقام و کیفر سزاواران عذاب بی شتاب است .
[3] بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا ، پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است .بر هر هستی فراگیر و چیره . نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه ی اوست ، او را همانندی نیست .در تاریکستان لاشیء او هستی بخش هر هستی است جاودانه و زنده و عدل گستر ، خداوندی جز او نباشد و اوست ارجمند و حکیم .
[4] دیده ها رابر او راهی نیست و اوست که دیده ها را دریابد و اوست بر پنهانی ها آگاه و بر کارها دانا ، از دیدن ، کسی وصفش را نیابد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیازد مگر او-عز وجل –راه نماید و خود را بشناساند.
[5] گواهی می دهم که او « الله » است همو که تنزهش سراسر روزگاران را فرا گرفته و پرتوش ابدیت را شامل است . فرمانش را بی مشاور اجراکند و تقدیرش را بی شریک امضاء وهستی را بی یاور سامان دهد ،
[6] صورت آفرینش اورا الگویی نبوده ، آفریدگان را بدون یاور و سختی و حیله ، هستی بخشیده است جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است. پس اوست « الله » و معبودی جز او نیست هم او که صنعش استوار و ساختمان آفرینش اش زیباست . دادگری که ستم روا نمی دارد و بخشنده ترین که کارها به او باز می گردد.
[7] و گواهی می دهم که او الله است که هر هستی در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل ارجمندی اش رام و به توانایش تسلیم و به هیبت اش خاضع است .
[8] پادشاه هستی ها و چرخاننده ی سپهرها و رام کننده ی آفتاب و ماه که هریک تا اجل معین جریان یابند .او پرده ی شب را به روز و پرده ی روز را به شب –که شتابان در پی شب است -(اعراف/54) به پیچد هم او شکننده ی هر ستمگر باطل گرا و نابود کننده ی هر شیطان سرکش است ،
[9] نه او را ناسازی باشد و نه برایش مانند و انبازی، یکتا وبی نیاز ، نه زاده و نه زائیده شده و او را همتایی نبوده (سوره اخلاص)، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد به انجام رساند ، اراده کند و حکم نماید ، بداند و بشمارد ، بمیراند و زنده کند ، نیازمند و بی نیاز فرماید ، بخنداند و بگریاند نزدیک آورد و دور برد ،باز دارد و عطا کند اوراست پادشاهی و ستایش ، به دست توانای اوست تمام نیکی و هم اوست بر همه چیز توانا.
[10] شب را در روز و روز را در شب فرو برد ،جز او خداوندی نباشد گرانقدر و آمرزنده ،پذیرنده ی دعا و افزاینده ی عطا، برشمارنده نفس ها و پروردگار پری و انسان ، چیزی بر او مشکل ننماید. فریاد فریاد کنندگان ، او را آزرده نکند و اصرارِ اصرار کنندگان او را به ستوه نیاورد .نیکوکاران را نگاهدار و رستگاران را یار ، مومنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است ،هم او که در همه ی احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.
[11] او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم در شادی ورنج و آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم وبه سوی هرآنچه مایه ی خوشنودی اوست ، می شتابم و به حکم و فرمان او تسلیم ،چرا که به فرمان بری او شایق واز کیفر او ترسانم زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از ستم اش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).

{ 2 }
[12] و اکنون به بندگی خویش و پروردگاری او گواهی میدهم ، و وظیفه ی خود را در آنچه وحی شده انجام میدهم مباد از سوی او عذابی فرود آید که کسی را یارای دور ساختن آن از من نباشد هرچند توانش بسیار ، دوستی اش - با من - خالص باشد. خداوندی جز او نیست. چرا که به من هشدار داده که اگر آنچه در حق علی نازل کرده ،به مردم ابلاغ نکنم ، وظیفه ی رسالتش را انجام نداده ام و خود او –تبارک وتعالی– امنیت از آزار مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است . پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرمود: «به نام خداوند همه مهر مهرورز ای فرستاده ی ما آنچه از سوی پروردگارت درباره علی و جانشینی او بر تو فرو فرستادیم به مردم برسان وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای و او تو را از آسیب مردمان نگاه میدارد ..»(مائده/67).
[13] هان مردمان ! در تبلیغ آنچه خداوند بر من نازل فرموده کوتاهی نکرده ام و اکنون سبب نزول آیه را بیان می کنم : همانا جبرئیل از سوی سلام پروردگارم –که تنها او سلام است - سه مرتبه بر من فرود آمد و فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابیطالب برادر وصی و جانشین من در میان امت و امام پس از من است هم او که جایگاه اش نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است مگر این که پیامبری پس از من نخواهد بود و او پس از خدا و رسول او صاحب اختیار شماست و خداوند تبارک و تعالی آیه ای بر من نازل فرموده که « همانا تنها ولی و سرپرست و صاحب اختیار شما خداوند و پیامبرش و موءمنانی اند که نماز به پا می دارند و در رکوع زکات می پردازند ...» (مائده/55) و قطعاً علی بن ابیطالب نماز بر پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است .
[14] و من از جبرئیل در خواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از ماموریت تبلیغ به شما معاف دارد زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسه ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را میدانم همانان که خداوند در وصفشان در کتاب خود فرموده : «...به زبان می گویند آن را که در دلهایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آنکه نزد خداوند بس بزرگ است...»(نور/15)
[15] و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده اند تا بدان جاکه مرا اذن (سخن شنو و زود باور ) نامیده اند به خاطر همراهی افزون و تمایل و پذیرش علی از من و توجه ویژه ی من به او ،تا بدان جا که خداوند آیه ای فرو فرستاد (توبه/61) « و از آنان اند کسانی که پیامبر خدا را آزرده ، گویند او سخن شنو و زود باور است بگو آری او سخن شنو ست بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنو د –لیکن به خیر شماست او(پیامبر) به خدا ایمان دارد و اهل ایمان را تصدیق کرده راستگو می انگارد و همو رحمت است برای ایمانیان شما و البته برای آنان که او را ازار دهند عذابی دردناک خواهد بود...» و اگر می خواستم نام گویندگان چنین سخن را بر زبان آورم و به آنان اشارت کنم و مردمان را به سویشان هدایت کنم ( که آنان را شناسایی کنند ) میتوانستم.لیکن به خدا سوگند در کارشان کرامت نموده لب فرو بستم .
[16] با این حال خداوند از من خشنود نخواهد شد مگر فرمان او را در حق علی به شما ابلاغ کنم . آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین خواند : «...ای پیامبر ! آنچه –در حق علی - از سوی پروردگارت بر تو فرود آمده ابلاغ کن و گرنه رسالت او را انجام نداده ای و البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد ...»(مائده/67)
 
 { 3 }
[17] هان مردمان ! بدانید این آیه درباره اوست ژرفای آن را بفهمید و بدانید که خداوند او را سرپرست و امام شما قرار داده و پیرویش را بر مهاجران و انصار واجب کرده و بر پیروان آنان در نیکی ، و بر صحرانشینان و شهروندان ،و بر عجم و عرب و آزاد و برده و کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و هر یکتا پرست. (هشدار) اجرای فرمانش لازم ، امرش نافذ ، ناسازگارش رانده ، پیرو و باور کننده اش در مهر است البته که خداوند او و شنوایان سخن اش و پیروان راهش را آمرزیده است .
[18] هان مردمان ! برای آخرین بار در این اجتماع به پا ایستاده (با شما سخن می گویم) سخنم را شنیده پیروی کنید و فرمان پروردگارتان را گردن گذارید که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و سرپرست و معبود شماست و سپس سرپرست شما ، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون با شما سخن می گوید و پس از من به فرمان او ، علی ولی و امام شماست و سپس امامت ، در فرزندان من از نسل علی خواهد بود تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید .
[19] روا نیست مگر آنچه خدا و رسول و امامان روا دانند و ناروا نباشد مگر آنچه آنان ناروا دانند ، و خداوند عز و جل هم روا و هم ناروا را بمن شناسانده و من آموخته هایم را از کتاب خدا و حلال وحرام او را در اختیار علی گذاشته ام.
[20] هان مردمان !او را برتر دانید ، هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند در جان من نبشته و من تمامی آن را در جان علی امام پرهیزگاران ضبط کرده ام ،و دانشی نبوده مگر اینکه آن را به علی آموخته ام او پیشوای روشنگر است که خداوند در سوره یاسین از او گفتگو کرده :« و علم هر چیز را در امام مبین برشمرده ایم...»( یس / 12)
[21] هان مردمان ! او را فراموش نکنید و از امامتش رو برنتابید و از سرپرستیش نگریزید چرا که شما را به درستی و راستی خوانده و خود نیز بدان عمل می کند ، او باطل را نابود و شما را از آن باز دارد و هرگز نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد .
[22] او نخستین مومن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان به من از او سبقت نجسته و همو جان خود را فدای رسول خدا کرده با او همراه بو ده است تنها او همراه رسول خدا عبادت می کرد و جز او از مردان کسی چنین نبو د . علی اولین نماز گزار و پرستش کننده ی همراه من است از جانب خدا وند به او دستور دادم تا (در شب هجرت )در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده پذیرفت که جان خود را فدای من کند .
[24] هان مردمان ! او را برتر بدانید که خداوند او را برتری داده و پیشوایی او را پذیرا با شید که خداوند او را (به امامت )نصب کرده است .
[25] هان مردمان ! او امام از جانب خداست و خداوند هرگز توبه ی منکر اورا نپذیرد و چنین کسی را نیامرزد این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار با امامت علی ،و حتماً او را به عذاب دردناک جاودانه کیفر خواهد کرد . پس ، از مخالفت او بهراسید وگرنه در آتشی در خواهید شد که آتش گیره ی آن مردمانند و سنگ که برای حق ستیزان آماده شده است .
[26] هان مردمان! به خدا که پیامبران پیشین به ظهورم بشارت داده اند و همانا من فرجام آنان و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم ، آن کسی که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی گذشته در آمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است و ناباوری در امامت یکی از امامان به سان ناباوری در تمامی آنان است و جایگاه ناباوران امامت ما آتش دوزخ خواهد بود .
[27] هان مردمان خداوند عز و جل از روی منت و احسان خویش این برتری را به من پیش کش کرده و خدایی جز او نیست . هشدار که تمامی ستایش های من در تمامی روزگاران و هر حال و مقام ، ویژه ی اوست .
[28] هان مردمان ! علی را برتر دانید که او برترین از مردان و زنان ، پس از من است تا آن هنگام که آفرینش برپاست و روزیشان فرود آید دور دور باد از مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته ام را نپذیرد و بامن سازگار نباشد .هان! آگاه باشید جبرئیل سه بار از سوی خداوند خبرم داد هرکه با علی ستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد نفرین و خشم من بر او باد ، البته بایست هرکس بنگرد که برای فردای خویش چه پیش فرستاده پس تقوا پیشه کنید و از ناسازی با علی بپرهیزید ، مباد گامهایتان پس از استواری در لغزد و همانا خداوند بر کردارتان آگاه است .
[29] هان مردمان! او هم جوار و هم سایه ی خداست که در کتاب گرانقدر خود ( قرآن ) او را یاد کرده و درباره ستیزندگان با او فرموده : « ... مباد کسی در روز رستاخیز بگوید افسوس که درباره ی هم جوار و همسایه ی خداوند کوتاهی کرده ام »
[30] هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفای آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهات آن پیروی ننمایید. به خداوند سوگند که باطن ها و تفسیر آن را روشن نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که هر آن کس که من سرپرست اویم این علی سرپرست اوست و او علی ، فرزند ابی طالب، برادر و وصّی من است. ولایت و سرپرستی او حکمی از سوی خداست که بر من فرو فرستاده است.
[31] هان مردمان! همانا علی و پاکانِ از فرزندانم از نسل او یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار ارزشمند بزرگتر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود حکایت می کند و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.هان! آنان امانت داران خدا در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اند. هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم.
[32] هان! من وظیفه ام را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم. هشدار که روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم.
[33] هان بدانید! هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمومنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مومنان بر کسی جز او روا نباشد.

 {4}
[34] سپس فرمود : مردمان ! کیست سزاوارتر از شمایان به شما ؟ گفتند : خداوند و رسول او . آنگاه فرمود : آن که من سرپرست اویم پس این علی ولی و سرپرست اوست . خداوندا پذیرای ولایت او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و یار او را یاری کن و رهاکننده ی او را تنها گذار .
[35] هان مردمان ! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من و جای نشین من در میان امت وایمان آورندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا ، او مردمان را به سوی خدا بخواند و به آنچه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنان او ستیز نماید. او سرپرست فرمانبرداری خدا باشد و بازدارنده از نافرمانی او . [36] همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان ، و از سوی خدا پیشوای هدایتگر .اوست پیکار کننده ی با پیمان شکنان ، رویگردانان از راستی و درستی و بدر رفته گان از دین.
[37] خداوند فرماید: « فرمان من دگرگونی نمی پذیرد. » پروردگارا، اکنون به فرمان تو می گویم : خداوندا دوست داران او را دوست دار و دشمنانش را دشمن. پشتیبانان او را پشتیبانی، یارانش را یاری کن و خودداری کنندگان از یاری اش را رها کن. ناباورانش را از مهرت بران و خشم خود را بر آنان فرود آور.
[38] معبودا ! تو خود در هنگام بیان ولایت علی و برپایی او فرمودی : « امروز آیین شما را به کمال و نعمتم رابرای شما تمام نمودم و با خشنودی اسلام را دین شما قرار دادم.( مائده/ 5) » و نیز گفتی: « همانا دین در نزد خدا تنها اسلام است.(آل عمران/19) » و فرمودی:« و آنکه به جز اسلام دینی بجوید از او پذیرفته نبوده درجهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.(آل عمران/85)»
[39] خداوندا تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم.
 
 {5}
[40] هان مردمان! خداوند عزوجل دین را با امامت علی تکمیل نمود. اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپایی رستاخیز و عرضه بر خدا - پیروی نکنند کرده هایشان در دو جهان بیهوده بوده در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود. « به گونه ای که نه از عذابشان کاسته و نه بر ایشان فرصتی برای نجات خواهد بود. (بقره/161)»
[41] هان مردمان! این علی است یاورترین، سزاوارترین، نزدیک ترین و گرانقدرترین شما نزد من و خداوند عزوجل و من از او خشنودیم. آیه ی رضایتی در قرآن نیست مگر درباره او و هرگاه خداوند ایمانیان را خطابی نموده به او آغاز کرده . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او و در سوره ی « هل اتی علی الانسان » گواهی بر بهشت نداده مگر برای او و آن را در حق غیر او فرود نیاورده و به وسیله آن آیه جز او را نستوده است.
[42] هان مردمان! علی یاور دین خدا، دفاع کننده از رسول اوست و هم او پرهیزکار پاکیزه و رهنمای ارشاد شده« به دست خود خدا است. » پیامبرتان برترین پیامبران، جانشین اش برترین جانشینان و فرزندانش بهترین اوصیایند.هان مردمان! فرزندان پیامبران از نسل آنانند و فرزندان من از نسل امیرالمومنین علی است.
[43] هان مردمان! به راستی که شیطان اغواگر آدم را با رشک از بهشت رانده. مباد شما به علی رشک ورزید که آنگاه کرده هایتان نابود و گام هایتان لرزان خواهد شد. آدم به خاطر یک اشتباه به زمین هبوط کرد حال آنکه برگزیده خداوند عزوجل بود. پس چگونه خواهید بود که شما شمایید و دشمنان خدا نیز از میان شمایند.
[44] هشدار که با علی نمی ستیزد مگر شقی و سرپرستی اش را نمی پذیرد مگر رستگار پرهیزکار و به او نمی گرود مگر ایمان دار بی آلایش و به خدا سوگند سوره ی « والعصر » درباره او نازل شده است : « به نام خداوند همه مهر مهرورز . به زمان سوگند که انسان در زیان است. » (والعصر/1-2) مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است.
[45] هان مردمان! خدا را گواه می گیرم که پیام او را به شما رساندم و « بر فرستاده وظیفه ای جز بیان روشن نیست ». (عنکبوت 18 - نور 54)
[46] هان مردمان! « تقوا پیشه کنید همانگونه که بایسته است و نمیرید جز با شرف اسلام ». (آل عمران/102)

 {6}
[47] هان مردمان! « به خدا و رسول او و نور همراهش ایمان آورید (تغابن/8)».« پیش از آنکه چهره ها را تباه و باژگونه کنیم، یا چونان اصحاب روز شنبه ( یهودیانی که بر خدا نیرنگ آوردند ) رانده شوید.» (نساء/47) به خدا سوگند که مقصود خدا از این آیه گروهی از صحابه اند که آنان را با نام و نَسَب می شناسم لیکن به پرده پوشی کارشان مأمورم. آنک هر کس پایه کار خویش را مهر و یا خشم علی در دل قرار دهد (و بداند که ارزش عمل او وابسته به آن است).
[48] هان مردمان! نور از سوی خداوند در جان من، سپس در جان علی ابن ابیطالب آنگاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و ما را می ستاند – جای گرفته، چرا که خداوند عزوجل ما را دلیل و حجت قرار داده بر کوتاهی کنندگان به عمد، ستیزه گران، ناسازگاران، خائنان و گنهکاران و ستمکاران و غاصبان از تمامی جهانیان.
[49] « هان مردمان! هشدارتان می دهم همانا من رسول خدایم. پیش از من نیز رسولانی آمده و سپری شده اند. پس آیا اگر بمیرم یا کشته شوم به جاهلیت برمی گردید ؟ و آن که به قهقرا برگردد خدا را زیان نخواهد رسانید و او سپاس گزاران شکیبا گر را پاداش خواهد داد.(آل عمران/144)»
[50] هان! علی و فرزندان من از نسل او دارای کمال شکیبایی و سپاس گزاری اند.
[51] هان مردمان! «..اسلامتان را بر من منت مگذارید(حجرات/17) » و بر خدا نیز، که اعمالتان را بیهوده و تباه خواهد کرد و او بر شما خشم خواهد گرفت و شما را به« شعله ای از آتش و مس گداخته(الرحمن/35)» گرفتار خواهد کرد.«.. به یقین پروردگار شما در کمین گاه است..(فجر /14)».
[52] هان مردمان! به زودی پس از من«.. امامانی خواهند آمد و شما را به آتش خواهند خواند. آنان در روز رستاخیز تنها و بی یاور خواهند بود(قصص /41)».
[53] آگاه باشید که خداوند و من از آنان بیزاریم.
[54] هان مردمان! حتما آنان و یاوران و پیروان و تابعانشان در پست ترین جایگاه آتش خواهند بود، چه جایگاه بدی است منزل متکبران. (نحل/29)
[55] هان! «که آنان اصحاب صحیفه اند». اکنون هر که در صحیفه خود نظر کند.
[56] هان مردمان! اینک جانشینی خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جای می گذارم در نسل خود تا برپایی روز رستاخیز و اکنون مأموریت خود را انجام می دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب باشد و نیز برهمه ی آنان که زاده شده یا نشده اند.پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و فرزندداران به فرزندان تا برپایی رستاخیز ابلاغ کنند.
[57] و به زودی گروهی پس از من! امامت را چپاول کرده به پادشاهی جابجا می کنند. هان! خشم خدا بر غاصبان و چپاولگران. و« البته به زودی به کار شما جن و انس خواهد پرداخت ..» (الرحمن/31) آن که می پردازد – عذاب خواهد نمود- «.. و شعله های آتش و مس گداخته بر سر شما ریخته خواهد شد و در آن هنگام هرگز یاری نمی شوید ..» (الرحمن/35)
[58] هان مردمان!«...همانا خداوند عزوجل شما را به خود رها نخواهد کردتا ناپاک را از پاک جدا کند و هر آینه خداوند شما را بر غیب آگاه نمی گرداند.» (آل عمران/179)
[59] هان مردمان! هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن – حق را – آن را پیش از برپایی رستاخیز نابود خواهد کرد و آن را به« امام مهدی »خواهد سپرد و حتما خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد.
[60] هان مردمان! شمار فزونی از گذشتگان شما گمراه شدند و خداوند نابودشان کرد و همو نابود کننده ی آیندگان است. خداوند تعالی فرموده : «... آیا پیشینیان را تباه نکردیم ؟ و در پس آنان آیندگان را نابود نساختیم ؟ آری با مجرمان این چنین کنیم. وای بر ناباوران در روز رستاخیز ! ...» (مرسلات/19)
[61] هان مردمان! همانا خداوند مرا فرمان داده و بازداشته و من نیز به دستور او به علی امر و نهی کرده ام، پس دانش امر و نهی در نزد علی است. فرمان او را بشنوید تا سلامت مانید و اطاعتش کنید تا هدایت شوید و از آن چه باز می دارد خودداری کنید تا راه یابید و به سوی مقصد او حرکت کنید و هرگز راه های پراکنده شما را از راه او باز ندارد. (انعام/153)
 
 {7}
[62] هان مردمان! خداوند را صراط مستقیم منم که فرمان به پیروی آن داده و سپس علی است و آنگاه فرزندانم از نسل او ، پیشوایان هدایت اند که به راستی و درستی راه می برند و با حق دادگری کنند. سپس چنین خواند : « به نام خداوند همه مهرِ مهر ورز . تمامی ستایش ها ویژه ی پروردگار جهانیان است. هم او که به همه آفرینش مهر می ورزد و به ویژگان ، مهرِ ویژه دارد. فرمان روای روز جزا است. خداوندا !تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم ، ما را به صراط مستقیم رهنمایی کن . راه آنان که منت نهاده نعمتشان بخشیدی ، نه راه خشم شدگان و نه راه گمراهان ! ... (حمد/1-7) و آنگاه ادامه داد : این سوره درباره ی من نزول یافته و شامل امامان است و به آنان اختصاص یافته . آنان اند «.. اولیای خدا که ترس و اندوهی برایشان نباشد ». (یونس/62)هان ! « همانا حزب الهی چیره خواهد بود ... » (مائده/56)
[63] هان ! «...ستیزندگان آنان گمراه و نابخردو همکاران شیاطین اند که برای گمراهی مردمان ، سخنان بی هوده را به یکدیگر می رسانند...» (انعام/112)
[64] هشدار : خداوند در کتاب خود از دوستان امامان چنین یاد کرده : « ... (ای پیامبر ما) نمی یابی ایمان آوردگانِ به خدا و روز بازپسین را که ستیزه گران خدا و رسول او را دوست بدارند، گرچه پدران ، فرزندان ، برادران و خویشانشان باشند. خداوند ایمان را در دل هایشان تثبیت فرموده و با روحی از سوی خود، ایشان را تایید نموده، آنان را جاودانه در بهشت هایی در خواهد آورد که از زیر درختان آن ها نهرها جاری است ، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند، همانان اند حزب خدا. هشدار که حزب الهی رستگارانند.» (مجادله/22)
[65] هان! دوست داران امامان ، مومنانی هستند که خداوند عزوجل چنین توصیف فرموده است: «... آنان ایمان آورده باور خود را به شرک نیالوده اند، پس ایشان در امان اند و راه یافتگان ...». (انعام/82)
[66] هشدار! یاران پیشوایان به باور رسیده گان اند و دور از تردید و انکار ! (حجرات/15)
[67] هشدار ! ایشان با آرامش و سلام به بهشت در خواهند شد و فرشتگان با رفاه و تسلیم آنان را پذیرفته می گویند : درود بر شمایان، اکنون پاکیزه شده اید ! « ...در بهشت جاودانه در آیید...». (حجر/46)
[68] هان ! بهشت پاداش دوستان امامان است که در آن بی حساب روزی داده خواهند شد .... (غافر/40) .
[69] هشدار ! دشمنان امامان ، در آتش درآیند .. (نساء/10) .
[70] هشدار ! که ناله ی افروزش جهنم را در حالی که شعله های آن زبانه می کشد ، می شنوند و زفیر (صدای بازدم ) آن را درمی یابند .... (ملک/7) .
[71] و خداوند در وصفشان فرماید : « هرگاه امتی در جهنم درآید همتای خود را نفرین کند تا آن که تمامی آنان به یکدیگر بپیوندند ، پسینیان به پیشینیان گویند پروردگارا ! اینان ما را گمراه کردند پس بر آنان کیفر دوچندان از آتش فرود آور ، خداوند فرماید برای هر دو گروه کیفر دوچندان خواهد بود و لیکن شما نمی دانید.» (اعراف/38)
[72] هشدار ! که خداوند درباره ی دشمنان امامان فرماید : «...هر گروه از آنان که در جهنم انداخته شوند، نگاهبانان آن می پرسند مگر بر شما ترساننده ای نیامد ؟ پاسخ دهند چرا ! لیکن تکذیب کرده گفتیم خداوند خبری نداده و شمایان نیستید مگر در گمراهی بزرگ...» و نیز گفتند : «...اگر سخن خدا را می شنیدیم یا اندیشه می کردیم اکنون در میان اهل آتش نبودیم...». پس اینان به گناه خود اعتراف نمودند، پس دور باد دوزخیان از رحمت خداوند. (ملک/8-11)
[73] هان! یاران امامان در نهان، از پروردگار خویش ترسانند. آمرزش و پاداش بزرگ بر ایشان خواهد بود. (ملک/12)
[74] هان مردمان! چه بسیار راه است میان شعله های آتش و پاداش بزرگ !
[75] هان مردمان! ستیزه جوی ما کسی است که خداوند او را ناستوده و نفرین فرموده و یاران و دوستان ما آنان اند که خداوند ایشان را ستوده و دوست می دارد.
[76] هان مردمان! همانا من انذارگرم و علی بشارت دهنده ! [77] هان که من بیم دهنده ام و علی رهنماست.
[78] هان که من پیامبرم و علی وصی من است.
[79] هان مردمان! من رسول ام و علی امام و وصی پس از من است و پس از او امامان، فرزندان اویند. آگاه باشید من والد آنان و ایشان از صلب اویند.
 
 {8}
[80] آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست.
هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.
هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران.
هشدار ! اوست فتح کننده ی دژها و منهدم کننده ی آن ها !
هشدار ! اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و رهنمای آنان.
[81] هشدار ! اوست خون خواه تمامی اولیای خدا.
هان ! همانا او یاور دین خداست.
[82] هان ! او از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.
هشدار ! او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.
هان ! او نیکو و برگزیده ی خداست.
هشدار ! اوست میراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراک ها.
[83] هان ! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه های او را برپا کند و استحکام بخشد .
هشدار ! اوست بالیده و استوار.
آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است.
[84] هان ! پیشینیان از قرن ها ظهور او را پیشگویی کرده اند.
[85] هشدار ! اوست حجت پایدار و پس از او حجتی نخواهد بود. (این تعبیر به عنوان حجت، امامت و مسئولیت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد. زیرا آنان حجت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند کرد.) راستی و درستی و روشنایی جز با او نیست.
[86] هان ! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده او یاری نخواهد گشت.
هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است.

 {9}
[87] هان مردمان ! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده، تفهیم نموده ام و این علی است که پس از من شما را آگاه می کند.
[88] اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه برای انجام بیعت با او و اقرار به امامتش، با من و سپس با او دست دهید.
[89] هشدار ! من با خداوند بیعت کرده ام و علی با من پیمان بسته است و اکنون از سوی خدای عزوجل بر امامت او از شمایان پیمان می گیرم. ( ای پیامبر ! ) آنان که با تو بیعت کنند، هر آینه با خدا بیعت کرده اند. دست خدا بر فراز دستان آنان است و آن کس که بیعت شکندبه زیان خود شکسته و خداوند آن را که بر پیمان الهی وفادار باشد پاداش بزرگی خواهد داد.
 
 {10}
[90] هان مردمان ! همانا حج و عمره از شعائر و آداب خدایی است. پس زائران خانه خدا و عمره کنندگان بر صفا و مروه بسیار طواف کنند و آن کس که در انجام کار خیر فرمان برداری کند، پس حتما خداوند سپاس گزارِ داناست.(بقره/158)
[91] هان مردمان ! در خانه ی خدا حج به جای آورید، هیچ خاندانی داخل آن نشد مگر بی نیاز شد و مژده گرفت و آنکه روی از آن برتافت بی بهره و نیازمند گشت.
[92] هان مردمان ! مومنی در موقف ( عرفات، مشعر، منا ) نماند مگر اینکه خداوند گناهان گذشته ی او را آمرزید. پس بایسته است که پس از پایان اعمال حج ( با پاکی ) کار خود را از سر گیرد.
[93] هان مردمان ! حاجیان، از سوی خداوند کمک شده و هزینه های سفرشان جایگزین خواهد شد و البته خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود. هان مردمان ! خانه ی خدا را با دین کامل و ژرفایی دانش دیدار کنید و از زیارت گاه ها جز با توبه و بازایستادن ( از گناهان ) بر نگردید.
[94] هان مردمان ! نماز را به پا دارید و زکات پردازید همان سان که خداوند عزّوجلّ امر فرموده است. پس اگر زمان بر شما دراز شد و کوتاهی کردید و یا از یاد بردید علی صاحب اختیار و تبیین کننده ی بر شماست. همو که خداوند عزّوجلّ پس از من او را امانت دار خویش در میان آفریدگان نهاده است. او از من و من از اویم. همانا او و جانشینانش از فرزندان من به پرسش هایتان پاسخ داده ، آنچه را نمی دانید به شما می آموزند.
[95] هان ! روا و ناروا بیش از آن است که آن ها را شمارش کرده یکباره به روا فرمان دهم و از ناروا بازدارم. از این روی مامورم که از شما پیمان بگیرم که دست در دست من نهید در پذیرش آن چه از سوی خداوند درباره «علی امیرمومنان» آورده ام و درباره اوصیای پس از او که از من و اویند. این امامت در میان آنان پایدار است و فرجام آنان « مهدی » است و استواری پیشوایی تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت) .
[96]هان مردمان ! شمایان را به هر روا و ناروا ( حلال و حرام ) رهنمایی کردم و از آن بر نمی گردم. هان ! آنها را یاد آورید و نگه داریدو یکدیگر را به آن توصیه کنید و احکام خدا را دگرگون نسازید. هشدار ! دوباره یاد می آورم: هان ! نماز به پا دارید و زکات بپردازید و به معروف فرمان دهید و از منکر باز دارید.
[97] هشدار ! برترین بخش امر به معروف این است که به گفته ی من – درباره امامت و ولایت علی و فرزندان او – برسید و سخنم را به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری با من باز دارید که این سخنان ، فرمان خدا و من است. هان ! هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد.
[98] هان مردمان! قرآن بر شما روشن می کند که امامان پس از علی فرزندان اویند و من به شما معرفی کردم که آنان از او و از من اند چرا که خداوند در کتاب خود می گوید : « امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرارداد...» (زخرف/28) و من نیز گفته ام مادام که به آن دو – قرآن و امامان – تمسک کنید گمراه نخواهید شد.
[99] هان مردمان! پرهیزکاری! پرهیزکاری! از سختی رستخیز به پرهیزید آن سان که خداوند عزوجل فرموده : « البته زمین لرزه ی رستاخیز حادثه ای بزرگ است ...» (حج/1)
[100] یاد آورید مرگ و قیامت را ، حساب و ترازوهای ( اعمال) را ، محاسبه ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش و کیفر را . پس آن که نیکی کرد پاداش گیرد و آن که بدی کرد بهره ای از بهشت نخواهد برد.
 
 {11}
[101] هان مردمان ! شمار شما بیش از آن است که در یک زمان با یک دست با من بیعت کنید . از این روی خدای عزّوجلّ دستور فرموده که از شما اقرار زبانی گیرم و پیمان سرپرستی علی« امیر المؤمنین » را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند چرا که گفتم که فرزندانم از نسل اویند.
[102] پس همگان بگویید :« البته که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن خوشنود و بر آن گردن گذار ، و بر آن چه از سوی پروردگارمان و پروردگار تو در امامت اماممان علی« امیر المؤمنین » و دیگر امامان – ازصلب او – به ما ابلاغ کردی ، با تو پیمان می بندیم ، پیمانی با دل ، با جان با زبان و با دستانمان ، با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با این اعتقاد برانگیخته می شویم و هرگز آن را دگرگون نکرده شک و انکار نخواهیم داشت و هرگز از عهد خود برنگشته پیمان نشکنیم.
(ای رسول خدا) ما را به فرمان خدا پند دادی ، درباره علی امیر مومنان و امامان پس از او ، فرزندانت از نسل او ، حسن و حسین و پیشوایان بعد از آن دو ، که خداوند بر پایشان کرده . اینک برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد از دل ها ، جان ها، زبان ها و درون ها و از دستانمان ، هرکس توانست با دست و گرنه با زبان بیعت نمود دیگر پیمان نخواهیم شکست و خداوند دگرگونی از ما نبیند و از این پس فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خواهیم رساند و خداوند را بر آن گواه گرفته او بر گواهی کافی است و تو نیز بر ما گواه باش .
[103] هان ! مردمان ! اکنون چه می گویید ؟
البته خداوند هر صدایی را می شنود و بر اسرار دلها آگاه است (هرآن کس که هدایت پذیرد به خیر خویش پذیرفته و آن که گمراه شد به زیان خود رفته..) (زمر/41). و آن کس که بیعت کند حتماً با خداوند پیمان بسته « دست خدا بالای دستان آن هاست ...» (فتح/10)
[104] هان مردمان آنک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان ببندید و با علی امیر مؤمنان و حسن و حسین و با امامان از نسل آنان که پس از آنان خواهند بود امامانی که فرمانی پایدار در دنیا و آخرت اند.
خداوند مکّاران را تباه می کند و به باوفایان مهر می ورزد « هرکس پیمان شکند البته به زیان خود گام نهاده و آن که بر عهدش پا برجا ماند بزودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد...» (فتح/10).
[105] هان مردمان ! بگویید هر آن چه به شما گفتم ! و به علی با لقب« امیر المؤمنین » سلام کنید و اکنون بگویید :« شنیدیم و فرمان می بریم پروردگارا ، آمرزشت خواهیم و به سوی توست بازگشت » (بخشی از آیه 285 بقره) و بگویید : « تمام ستایش و سپاس خدایی راست که ما را به این را هدایت فرمود و گرنه راه نمی یافتیم و البته فرستادگان پروردگارمان به درستی آمده اند...» ( اعراف/43 )
[106] هان مردمان ، برتری های علی بن ابیطالب نزد خداوند عزّوجلّ – که در قرآن نازل فرموده – بیش از آن است که من یکباره برشمارم ، پس هرکس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت ، او را باور کنید.
[107] هان مردمان ! (احزاب/71) فرمان بردار از خدا و فرستاده ی او و از علی و امامان که نام بردم به رستگاری بزرگ دست یافته است .
[108] هان مردمان ، سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام کنندگان بر او با لقب« امیر المؤمنین » رستگارانند و در بهشت های پر بهره خواهند بود .
[109] هان مردمان ! آنچه خدا را خوشنود می کند بگویید ، و اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند خدا را زیانی نخواهد رسید.
[110] خداوندا بیامرز ایمان آورندگان به آن چه ادا کرده و فرمان دادم ، و بر انکارکنند گان کافر خشم گیر و الحمدلله رب العالمین-
وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند : چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟ مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان : ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید . خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند : درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی ! در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند: ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم) راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام ) یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم امروز خدا زمو زوال آورده ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم) ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم) تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم ) آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست ) گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟ فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود) مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمي داشت برفت آن كس كه مرا به غم نمي تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا با دو دست برسد می زنند ویا بادودست به سینه می زنند وبه این کارسروازدن ویا برسرزدن وسر واکرون می گویند بعداز هر بیت یا بعد از هردو بیت یک عبارت به عنوان:میان بندتوسط همه حاضرین تکرار می شود مثل:واویلا صدواویلا: چون دید جوان گل عذارش اکبر خلف بزدگوارش. قامت به لباس رزم آراست رخصت زپدر گرفت وبرخاست. واویلاصدواویلا بردامن او بزار آویخت ازدیده بجای اشک خون ریخت. فرمود که ای عزیزمادر. بنشین تودمی ای علی اکبر واویلا صد واویلا... تا شانه کشم به کاکل تو شویم به گلاب سنبل تو. پنهان نظری به مادر انداخت. تا باردگر به سرمه ی ناز. چشمی که نهان بود نگاهش چون طالع خود کنم سیاهش- ای اکبر تاجدار مادر ای یوسف گل عذار مادر واویلاصد واویلا زانروزکه شیر خواره بودی. زینت ده گهواره بودی شب تا به سحر نیارمیدم درپای تو رنجها کشیدم که امروز تو بدستگیری من باشی تو عصای پیری من من هم به شب عروسی تو آیم به دیده بوسی تو واویلا صد واویلا--- دربزم تو عون پاگذارد مسلم به کفت حنا گذارد در حجله سکینه خواهر تو آیینه نهد برابر تو در حجله تو چون قرار گیری. باب تو جوان شود به پیری آخر به تنت به نامرادی گردیده کفن قبای شادی اکنون چه کنم سرور گویم یا گریم ورودرود گویم - واویلا صد واویلا....... پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانهکه در ماتم افرتد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغاکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم.-----پدرم رفتی وچون شمع تو خاموش شدی. ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بودزرخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی---- پنهان بخاک گشته چو قدرسای تو غمگین مباش در دل ما هست جای تو ازمرگ ناگهانیت ای مهربان پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو---- حیف از توای پدر که شدی هم نشین خاک. زیراکه جایگاه تو بر دیدگان ماست عمرت به نیک نامی ومهر ووفا گذشت یادت همیشه دردل وروح وروان ماست--- پدرجان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی میان ناامیدیها امید جاودان بودی برایت زندگانی گرچه یکسررنج وسختی بود بنازم همتت بابا که تا بودی صبورومهربان بودی---- چهل روز گذشت پدر که جمالت ندیده ایم. دیگر گلی زباغ وصالت نچیده ایم صد سال اگر بگذرد از فراق تو ما از فراق ودوری تو قد خمیده ایم---- نوحه دسته جمعی که در مجلس زنانه می خوانند وهمه ی افراد برسریا برسینه میزنند وبه عمل انها سر وازدن می گویند که با شوروشین خاصی همراه است وعبارت :کربلا یا کربلا یا کربلا -بعد از هر بیت توسط زنان حاضر ضمن برسرزدن ویا برسینه زدن تکرار می گرددوبقول اهل محل پی خوانی دسته جمعی می شود:ازکجا می آیی ای مرغ حزین ازچه نالانی چنین ای دلغمین؟ کربلا یاکربلا یاکربلا.---خود چه گویم ای علیل بینوا میرسم از سرزمین کربلا. کربلا یا کربلا یاکربلا--- ای زبان بسته دلت محزون چیست ؟ میچکد ازبالهایت خون زکیست؟ کربلا یا کربلا یا کربلا.---لال گردم لال ای حسرت نصیب باشد این خون، خون حلقوم غریب کربلا یا کربلا یاکربلا --- زود بر گونامش ای خونین جگر چون که میدارم غریبی در سفر نام او باشد مقتول سنین باب زارش شاه بی لشکر حسین- کدبلا یا کربلا یا کربلا---- باز گو از اکبر شیرین سخن. کی بیایددروطن دنبال من کربلا یا کربایا کربلا. خاک بر سر کن که اکبر کشته شد از جفا شبه پیمبر کشته شد کربلا یا کربلا یا کربلا. باز گو از قاسم ودامادیش. ازحنا بندان وعیش وشادیش. کربلا یا کربلا یا کربلا.عیش قاسم شد مبدل با عزا. بستهشد ازخون حنا بردست وپا کربلا یاکربلا یا کربلا. باز گو میر علمدارم چه شد شش برادر یار وغمخوارم چه شد. قطع شد دست علمدار حسین. کشته شد یاران به صد افغان وشین. کربلا یا کربلا یا کربلا باز گو از عمه ه وخواهرانم ای صغیر. عزتی دارند یا خوار وذلیل؟ کربلایاکربلا یاکربلا. عمه ها وخواهرانت خوار وزار چون اسیران فلک در زنگبار کربلا یا کربلا یا کربلا.....نوحه دیگر ویژه مجلس زنانه که در ماتم افراد خوانده می شد ذیلا به نگارش میآید:حسینم واحسینم واحسینم---- بیاد آمد مرا از حال زینب. بسوزد دل بر آن احوال زینب. حسینم واحسینم واحسینم زداغ نوجوان شاهزاده اکبر کمان شد قامت رعنای زینب حسینم واحسینم واحسینم زداغ قاسم ودامادی او. سفید گردیده گیسوهای زینب حسینم واحسینم واحسینم. زداغ اکبر شیرین زبانش بسوخته هم پر وهم بال زینب حسینم واحسینم واحسینم. فلک بر هم زدی سامان زینب. خرابه کردی آخر جای زینب حسینم واحسینم واحسینم. بشامش بردی ودادی به دشمن چه می خواهی فلک از جان زینب. حسینم واحسینم واحسینم. که زینب طالع بر گشته دارد. زدوران شش برادر کشته داردحسینم واحسینم واحسینم. انیس بی کسان داد از جدایی برادر داد وبیداداز جدایی حسینم واحسینم واحسینم. جدایی می کند بنیاد زینب خدا بستان زدشمن داد زینب حسینم واحسینم واحسینم. مسلمانان مرا زینب نخوانید. مرا محنت کش دوران بخوانید. حسینم واحسینم واحسینم. بیا که از سفر برگشته زینب بیا که بی برادر گشته زینب حسینم واحسینم واحسینم. بیا که زینبی بر جا نمانده. زبس که گریه کرده جان سپرده حسینم واحسینم واحسینم..... اما ادامه نواهای زنان روستای کوچ ذیلابه نگارش درمی آید: تو ای برادر با جان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من بیا که شددل زینب زغصه ریش آخر بیا که کرد معاویه کار خویش آخر ---- هنوز هجر نی آورد بفریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی است هنوز لاله ی دل داغدار داغ علی است --- زمانه رخت سیه باز در برم نکند خدا نکرده فلک بی برادرم نکند ------- یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم (بندبرگردان در نوحه زنانه زیر در مجالس ماتم وعزاداری ) چرابرتن برادر سرنداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم کفن در بر تو ای سرمر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم به کهنه جامه ای کردی قناعت یا مظلوم حسینم یا محروم حیبنم چرا آن کهته را در بر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---چرا جسمت میان آفتاب است یا مطلوم حسینم یا محروم حسینم نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---سود خواهر فدای دستهایت یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم چرا انگشت وانگشتر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---بغل بگشا وخواهر را بغل کن یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر مهری تو با خواهر نداری یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم ---دهن واکرده زخم سینهی تو یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر با خود علی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----لبت خشکیده هم چون لعل بی آب یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم مگر عباس نام آور نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ----سلیمان جهانی ای برادر یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ---نسب گویا زپیغمبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم-- اگر کشتند چرا آبش ندادند یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم گلوی نازکش خنجر نهادند یا مظلوم حسینم یامحروم حسینم--- یقین دانم که در دل آرزویی یامظلوم حسینم یا محروم خسینم بجز دامادی اکبر نداری یا مظلوم حسینم یا محروم حسینم ------
نوشته شده در تاريخ شنبه 25 مرداد 1399برچسب:خطابه غدیر به فارسی+ ستایش خدای را سزاست -دیده اورا در نیابند, توسط محمدحسن اسایش